کلاغها

کلاغها ناجورند
پرنده اند
اما هيچ کس دوستشان ندارد

۸ نظر:

Nazanin گفت...

من صبح ها اگه بيام دانشگاه کلاغا هم تو کوچه نيستن،تازه وقتی کلاغا هستن من
باهاشون بازی ميکنم:
اگه وقتی کلاغ روی درختا هست، بشينی رويه زمين،کلاغا از روی درخت بلند ميشن و ميتونی
همشونو با هم تماشا کنی.

ناشناس گفت...

motmaen bash man kalagha ro az to bishtar doost daram!shayad oona faghat az biroon siah bashan!vase hamin sageshoon be to sharaf dare....

آر گفت...

یادم میاد کلاس سوم دبستان که بودم یه انشا اندر فواید وجود کلاغ برا جامعه نوشته بودم!انشام تو کل مدرسه پخش شد و کلی پز و اینا!اما تنها چیزی که از اون انشا یادمه این بود که کلی ازش تعریف کرده بودم!اما الان:زیبایی در نگاه بیننده است ..اگه مردم کلاغ رو و افرادی رو کلاغ انگاری دارند رو دوست ندارن.اشکال از اوناست.....راستی یه نکته:میدونی کلاغ از با هوش ترین حیواناته؟

Arash گفت...

آذین...کلاغ...بده...راه ما یکی نیست.

Lilith گفت...

شاید همین باعث شده که کمتر لوس بشن و یه جورایی قابل تحمل تر باشن ..البته بگذریم که صداشون بدجوری اعصاب رو خط خطی می کنه (البته این موضوع در مورد همه ی یرنده ها صدق میکنه و مختص کلاغ ها نیست )...در هر صورت شاید براشون بهتر هم باشه که دوستشون نداشته باشن ، چون دیگه کسی توی قفس نگهشون نمی داره و آزادند ...شاید بشه مظهر آزادی خطابشون کرد !...کلاغ، مظهر آزادی ...چه باحال
! :P ;)

ناشناس گفت...

ajab pas to migi :

1-doos dashte shodan yani mahdood boodan .
2-mahdood boodan bade .

ehtemalan 1 doros bashe vali be jaye eenke 2 ro bepaziri mitooni ghabool koni ke doos dashte shodan khoobe . dar een soorat mahdood boodanam bazi vaghta matloob mishe . age kasio doos dashte bashio oonam dooset dashte bashe een tor ke goftam fek mikoni .

ناشناس گفت...

chizayee ke goftam faghat marboot be ye ghesmati az neveshtehaye Cutye . bebakhshida een ghad ghate harf zadam . rasti een dota Anonymousa yekian .

Lilith گفت...

راستش من اون موقع که این رو نوشتم اصلا قصد تعمیم دادنش رو به انسانها نداشتم و یه جورایی روی کلاغ ها متمرکز شده بودم (!) ولی خب حالا که فکر می کنم می بینم دوست داشته شدن خوب است اگر محدودیت نامعقول ایجاد نکند ... ممکنه فکر کنی هم خر رو می خوام و هم خرما (یا یه چیزی توو این مایه ها !) ولی اگه عمیق تر بشیم می بینیم که دوست داشتنی که محدود کننده باشه ، حقیقی نیست ... محدودیت توی این مسائل تقریبا بی معنی است وبه نظر می رسه فقط یه راه حل مسخره است برای تداوم دوست داشته شدن و اینا ... که معمولا هم نتیجه ی عکس داره ...... نه ، من نمی گم دوست داشته شدن یعنی محدود بودن ... نه تنها این رو نمی گم بلکه معتقدم دوست داشته شدن باید همراه با آزادی باشد وگر نه معنی قشنگ خود را از دست می دهد و مایه ی عذاب است ! ... حالا اگه برگردیم به منظور من از نوشتن کامنت بالا و موضوع رو در مورد کلاغ ها بررسی کنیم می بینیم که این واقعا به نفعشونه که دوستشون ندارن و توی قفس نگهداری نمی شن ... در این مورد محدودیت فقط شامل حال کلاغ بدبخت است و اصلا این چیزی که گفتی نمی تونه این رو مطلوب جلوه بده