بعد از اینکه بیگانه رو خوندم، یه جای کار به نظرم خراب اومد. هنوز نمیدونم کجا.
چند تا چیز هست. یکی اینکه خیلی از آدما، خب از مردن مامانشون ناراحت میشن، گریه میکنن و و و ..
اونا هم دروغ نمیگن. همونطور که مورسو دروغ نمیگقت.
و مورسو هم علاقه داشت که بقیه مثل خودش حقیقت رو همون طور که اون میدید بگن. "بدون شک" . . بقیه هم علاقه داشتن که همونجور که خودشون داشتن به مورسو القا کنن.
منظورم اینه که احتمالا ذاتا آدم چیزی که به نظرش درسته، خب به نظرش درسته و ترجیح میده بقیه هم هینطور باشن.
و یه چیز دیگه.
مورسو در هر صورت آدم کشته بود.
------------------------------
اه. بالاخره یه ملاکایی باید وجود داشته باشه یا نه؟؟؟؟؟؟؟