به مناسبت درگذشت هانیبال الخاص



تجربه ام به من ثابت کرده است که تمام کودکان در سن 4 تا 6 سالگی و تا قبل از بلوغ نقاشانی بسيار بزرگ هستند. تخيلی عظيم دارند . تفکری زيبا دارند. نترس هستند و هر کاری که می کنند زيباست ، مخصوصا اگر وسايل لازم در اختيارشان گذاشته شود، به آنها آزادی داده شود ، قضای خوب داده شود تا کار کنند، نقاشانی بی نظيرند. طی قرن اخير ، در نقاشی مشخص شده که اگر هنرمندی به راز اين هنر پی برد و آن را بشناسد ، در حد آدم متوسطی نمانده و در شناخت هنر به زبانی فصيح ، به افقهای تازه  می رسد و  به نحوی به کودکی خود  بر می گردد .

زمانی اين اشتباه را می کردم که هنرمند به اين دليل به دنبال هنر می رود که می خواهد نامی از خود در تاريخ به يادگار بگذارد . در حالی که چنين چيزی به هيچ وجه نبايد دليل هنرمند شدن باشد. هنرمند شدن تصاف است ، پيش می آيد که آدم نقاش می شود،  همانطوری که پيش می آيد که آدم بنا ، آهنگر يا نانوا می شود. ولی وقتی که نقاش شد بايد نقاش باشد ، نه اينکه گه گاهی نقاشی کند.

هنرمند بايد کم و کيف هنر خود را از شريف ترين شغلها يعنی از کارهای يدی مانند کارگری ( نانوايي ، بنايي ، نجاری ) شغلهايی که در آنها زحمت هست بياموزد. اگر آدم نقاش است بايد خود را با نانوا مقايسه کند که صبح زود بر می خيزد ، خمير می گيرد ، هشت ساعت در کنار کوره آتش می ايستد و نان می پزد. پس مثل او کار کند. اگر نه نقاش نيست .  هر هنری خصلتهايي دارد و کار خصلت اصلی هر هنر است.  از سه هنر اول يعنی موسيقی، ادبيات و نقاشی ،  نقاشی با کار يدی بيشتر پيوند دارد. به خصوص اگر مجسمه سازی را هم سهمی از نقاشی بدانيم نقش کارگری نقاش افزونتر می شود.البته  امروزه  بنا به دلايلی از نقش تصادف کاسته شده است .
بنابراين هنرمند نبايد برای جاودان شدن تقلا کند ، زيرا اگر بخواهد اتفاق بيفتد ، خواهد افتاد هنر نقاشی استثنا زياد دارد. يکی اين که از همه هنرها بيشتر رابطه مستقيم با کار دارد. از طرفی ذاتی ترين و طبيعی ترين استعداد انسانی است . هيچ هنری به اندازه هنر نقاشی متعلق به همه مردم جهان نيست . اين تعصب حرفه ای نيست ، دليل علمی دارد. يکی اين که همان طور که قبلا گفتم من نديده ام کودک 5 يا 6 ساله ای تا قبل از بلوغ که اگر وسيله درست در اختيارش بگذاری نقاش خوبی نشود. همه انسانها در يک دوره ای از زندگيشان نقاشان بزرگی هستند و ديگر دليل علمی  که در منطق وقتی می گويند کوتاه ترين فاصله بين دو نقطه خط مستقيم است ، نمی توان خلافش را ثابت کرد. هر کودک 4 ساله ای را که نترسيده باشد و آزاد باشد بياوريد ، وسايل نقاشی در اختيارش بگذاريد تابلوی قشنگی خواهد کشيد که در ميان همگنان شاهکاری خواهد بود. حتی اگر عقب افتاده باشد. چه بسا عقب افتاده هايي که نقاشانی بزرگ هستند. نقاشی نرماليته روانشناسی هم نمی شناسد . حتی کودکان بزهکار نيز می توانند نقاشانی خيلی خوب باشند. نقص جسمی هم چندان مانع نمی شود اگر با دست نتواند با پا و يا دهان ، با سر ، با بدن نقاشی می کشد. اين از خصلتهای استثنائی نقاشی است.


وقتی می پرسم پس تکليف شاعران کلاسيک چه می شود ، آنها را روی بوم نقاشی نمی کنيد ؟ می گويد : من فرصتی ندارم . دارم خودم رو به زور قرص و دوا زنده نگه می دارم تا کارهام تموم بشه . خودم را زنده نگه می دارم نه برای اينکه حرصی به زندگی کردن دارم ، فقط برای اينکه همين کارهای نيمه تمام ؛ تموم بشه

هیچ نظری موجود نیست: