چه طور میشه به کسی که هیچ وقت فرصت نکرده یا نخواسته که از نظام ذهنی خودش بیاد بیرون نشون داد که اون بیرون هم خبرهایی هست؟ که همه چیز منحصر به این چند تا آدمی که میشناسه و بی بی سی (و یا به طور مشابه صدا و سیما) نیست؟ که مسئولیت واقعی آدم در درجه ی اول بیرون ریختن هر فکری هست که از بیرون بهش تزریق شده و میشه و بعد ساختن دوباره ی همه چیزه. که تا وقتی هر خشت خودتو خودت درست نکردی نمیتونی کس دیگه ای رو یا دنیا رو بسازی.
چه طور میشه به مرد گفت که زنده نیست؟
که هیچ وقت زنده نبوده
و اعتیاد به مصرف مدام مسکنها اون رو این طور حقیر بار آورده
چه طور میشه به مرد گفت که زنده نیست؟
که هیچ وقت زنده نبوده
و اعتیاد به مصرف مدام مسکنها اون رو این طور حقیر بار آورده
۲ نظر:
ke chi beshe?
ke lajane rohemuno bahash pak konim????
چقدر قشنگ گفتی
جدا آدمها محصورن تو چیزایی که بهشون القا شده مگر اینکه بیشتر "خودشون" فکر کنن ,بیشتر مطالعه کنن و خوبیها و بدیهارو کنار هم ببینن تا قضاوتهاشون منصفانه باشه نه تزریقی! و فکر میکنم یه علامتی که به من میگه فکرم یا کارم درسته یا غلطه یا خاکستریه اینه که آیا دارم یه چیزی رو میسازم یا فقط خراب میکنم,سود و زیان چقدره؟انسانیت و حق بقیه آدمها کجای معادله قرار میگیره؟
ارسال یک نظر