شاید باید یک چیزی توی زندگیت بیاید ، یک چیزی، هر چیز شاید یک عشق جدید، یا فرصتی برای گسترش یا هر چیزی که بتواند تکانت دهد، آن وقت است که کم کم شکوفه های لبخند بر لبانت دیده میشود. انگار هوا گرم شده مثل بهار، تو هم کم کم به زندگی برمیگردی، تکان میخوری. میجنبی... و آنوقت توهم تو از زنده بودن میشو باور ... میشود یقین ! تو زنده ای ، حتی در لحظه ی فعلی !
پ.ن : استفاده از پست بعدی برای جواب به پست قبلی !!
۳ نظر:
درخت معجزه نيستم
تنها يكي درختم
نوجي در آبكندي
manzooreto az derakht boodan nemifahmam
شاید باید یک چیزی توی زندگیت بیاید ، یک چیزی، هر چیز شاید یک عشق جدید، یا فرصتی برای گسترش یا هر چیزی که بتواند تکانت دهد، آن وقت است که کم کم شکوفه های لبخند بر لبانت دیده میشود. انگار هوا گرم شده مثل بهار، تو هم کم کم به زندگی برمیگردی، تکان میخوری. میجنبی...
و آنوقت توهم تو از زنده بودن میشو باور ... میشود یقین !
تو زنده ای ، حتی در لحظه ی فعلی !
پ.ن : استفاده از پست بعدی برای جواب به پست قبلی !!
ارسال یک نظر