من یک فاحشه ی باکره نبودم که بیایی همین طور بی تفاوت از کنارم بگذری،
صدا بودم من،
صدای چک چک آب بودم که روی زمین میریخت
مردی نبودم که روی آسفالت افتاده میلرزد،
خونی نبودم که توی کوچه ریخته و خشک نمیشود
نه من یک باکره ی فاحشه نبودم
من نبودم

تفاوت بین من و تو زیاد نبود،
بیشتر از تفاوت آنکه میزند و آنکه میخورد نبود
بیشتر از صدای آب نبود

من محو میشوم
تو صدا میشوی و چکه میکنی روی سقف اتاقم،
میلغزی، خودت را میمالی روی شیشه ی پنجره ام
آرام آرام خودت را پخش میکنی و پایین میروی،
قطره میشوم، میروم


آذر 88

۴ نظر:

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
آ گفت...

عجب تناسبی!

ناشناس گفت...

واقعا!

(#خب من چه كار كنم كه متناسبشو ننوشته بودي!)