حیاط خانه ما تنهاست
حياط خانه ما
در انتظار بارش يك ابر ناشناس
خميازه ميكشد
و حوض خانه ما خاليست
ستاره هاي كوچك بي تحربه
از ارتفاع درختان به خاك مي افتند
و از ميان پنجره هاي پريده رنگ خانه ماهيها
شبها صداي سرفه مي آيد
حياط خانه ما تنهاست
صبه. دیشب تا 4 داشتم زر میزدم. همه حقوق دارن. حقوق دارن چون آدمن. بعضیا ندارن. لیاقتشون قده یه حیوونه. تو اون بعضیا رو نمیبینی. تو حق نداری به اونا توهین کنی چون فکی میکنی ازشون بهتری. اینجا قانون جنگل نیست.
صب ساعت 8 پا میشم. اون حرفاشو زده حالا عین جسد افتاده خوابیده. این من که باید بدوم دنبال کارام. آرش بهم گفته برو کلاس زبان. صبح زود میام دانشکده. دانشگر بهم قهوه میده. فرجودیان میخوات هسکل ارائه کنه. همه چی از حسین شروع شده. 84ایا شاکین که c++میخوان. دانشگر خبر نداره. نوید خودشو قاطی میکنه. دانشگر میگه شما کار خودتونو بکنین. آقای رزاقی نیم ساعت میکارتم برای لیست اسامی کلاس. ولش میدم میرم کلاس زبان. آقا ما به خدا شیراز بودیم نتونستیم مقاله بنویسیم. مگه شیراز بودن ربطی به مقاله داره؟؟!!
میام دانشکده. ساعت دوازده سمیناره. امید تایتل نویدو عوض کنیم. امید ایمیل من خیلی زاغارته که اسمش کویر ه. چه غلطی کردم با این آی دی انتخاب کردنم. تور خدا خودت عوضش کن امید. ساعت 10 دیقه به دوازده میشه . میخوام پروژکتور بگیرم. مسئولای سایت ول کردن رفتن ناهار. اونا گه میخورن که 10 دیقه زودتر میرن ناهار. بد بخ شدیم امید پروژکتور نداریم. میرم پیش محمودیان. دکتر تور خوا پورژکتورت بده ما. سگ محل میکنه اساسی. موبایل تابش خاموشه. پروژکتور عتیقه هه در اتاقش بازه. ضایه عه بدون اجازه برداریم. دستم به دومنت امید. موبایل تابش میگیره. امید میره که پورژکتورو بگیره از تابش.
ساعتو نگاه میکنم. 12 هست. الان باید سمینار شروع شده باشه ولی هیچ کس نیست. اصلا ندیدم و نمیشناسم سمینار دهنده رو. الهام تورو خدا یه مورد مشکوک اگه دیدی کپچرش کن.
ساعا 12 و رب میشه. کم کم بچه ها جم میشن. موبایلم شارژ نداره. با موبایل امید موبایل یارو رو میگیریم. همون موقع مورد مشکوک میات تو و کپچر میشه.وای این چرا انقد با کلاسه. آب میشم میرم تو زمین. قراره که خیلی هوای این یارو رو داشته باشیم. یه دفعه میگه بهتون گفته بودم دات نت میخوام. اصلا یادم نبود. رستم اونجاست. دات نت داره. آفیسشو پاک کرد. مثله سگ دلهره دارم. دات نت کار نمیکنه. دلم میخوات بزنم زیر گریه. خستمه . خوابم میات. گلناز ساندویچ میاره. امید و رضا و رستم وارد کار میشن. من هیچ کاری از دستم بر نمیات. فک میکنم اگه اینا نبودن واقعا نابود میشدم. سمینار با بدبختی ساعت 12 و نیم شروع میشه. الهام میگه فرجود اینجا کلاس داره. هوشمند اس ام اس میزنه چرا این یارو انقد چرت میگه. علی عکس بگیر با فلاش فک کنن اینجا خبریه. علی عکس میگیره. ملت درک نمیکنن که وقتی میان تو اون در شیشه ای رو هم پشت سرشون ببندن. یه کم آروم میشم. الهام بیا بریم پیش فرجود بگیم بندازه عقب کلاسشو. فرجود نیست. استرس دارم. سمینار طول میکشه. دارن رو لپ تاپ رضا دات نت نصب میکنن. حالا همه منتظرن که این دات نت لعنتی نصب بشه. واقعا هیچی از این چیزا حالیم نیست. 10 دیقه س همه بیکارن. دوربین ور میدارم از همه عکس میگیرم با فلاش.
وض خرابه. الهام یه دفعه یه سوال میپرسه. الهام واقعا خفنه. بحث پیش میره بچه ها همینجور نشستن. ساعت دو شده ولی نمیرن. این دات نت لعنتی نصب نشد آخر. عجب ریزالتلی خفنی داشته این الگوریتمه.
به فکر هفته بعدم. سینا تور خدا این ویکیو اپدیت کن. اردو بریم. پول کمه. چرا سارا نیومد. تو که نمیفهمی. همه تون مثه همید. اه. اینار و هوشمند میگه. خودتی هوشمند.
ووووو
۴ نظر:
khodeti hooshmand!
hamatoon!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
روزگار عجيبيه . امروز اين همه حرف زدم ... همه ميگن اون يکی نميفهمه ! چاره ش اينه که
گوش کنی ، همين . جدی ميگم(!!!) ، امتحان کن . ببين اگه با چند نفر حرف بزنی ميشينه درست گوش ميده
بهت و سرگوشش نميجنبه !!! شايد تعدادشون کم باشه شايدم زياد ، نميدونم .
آدمی که گوش ميکنه ميفهمه . فهميدن خيلی هم چيز خاصی نيست که
همه دنبالشن . فقط بايد به يه "آدم" احترام گذاشته بشه . اصلاً سخت نيست .
شايد اين از اون آدمايی که امروز ميگفتم اصلاً انتظار زيادی باشه ؛ و من چون ميخواستم که
اون لحظه اون فيد-بک رو از اطرافيانم بگيرم نرفتم . نميخواستم کسی توی رودخونم
سنگ بندازه . شايد فقط يکی دونفر موافق بودن و اين کافی بود ... ديديد گفتم احساس ناتمام
بودن می کنم وقتی داشتم ميرفتم مترو ؟ و شماها با کمال سنگدلی رفتيد !
saaalaaam pesar khale ! cheghadr ghati pati shod :D nafahmidam !!! ki be ki boooddd !
ارسال یک نظر