انگار زمين مرده است
انگار خورشيد ديگر دست شاخه هاي توت را نميبوسد
ببين كه آفتابگردان ديگر كمر راست نميكند
انگار زمين مرده است
و من تكه پاره هاي يك درخت زخمي بودم
كه گرماي تابستان را بشارت ميدادم
انگار زمين مرده است



×زمستان 86